مولای من...

 

از کودکی یادم دادند برایتان اللهم عجل لولیک الفرج بخوانم

 

یادم دادندآمدنتان همه چیز را درست میکند...

 

و امروز اینجا ایستاده ام...

 

با دلی نگران و دستانی یخ کرده از سرما...

 

نگران از اینکه قبل از دیدنتان چشم از دنیا ببندم...

 

و ترس این دارم...

که تا روز آمدنتان میتوانم همان قلب پاک کودکیم را  نگه دارم ...

 

روزی که بیایی دیگر ریا وجود نخواهد داشت...

 

نمیتوان از گود بیرون رفت...

 

قیامتی به پا خواهد شد...

 

و یوم الفصلی بزرگ...

 

یا باید حق بود یا باطل...

 

یا در جبهه ی حسینی ها...

 

یا در سنگر یزیدیان...

 

و من ترسم از این است که روزگار مرا به کجا میکشاند....

 

مولا جان...

 

دستان سردم را با گرمی پدرانه ای بفشار...

 

کمکم کن راهم را گم نکنم....

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 



تاريخ : پنج شنبه 27 آذر 1393برچسب:امام زمان, مهدی موعود, 313 یاور, حجت ابن الحسن, این عمار, | 11:5 | نویسنده : ali |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد